سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کمی درنگ بایدم ...

 

 

با همین قدّ کوچکش امشب...چِقَدَر مثل مادرم شده است ...

گوش طفل مرا ز جا کندی

بی مروّت حیا کن از سر من

دختر تو چگونه راضی شد

که شود پاره گوش دختر من؟

**

مثل این گوشواره، ای نامرد

بین بازارها فراوان است

تو به انگشت من قناعت کن

قیمت گوشواره ارزان است

**

چِقَدَر  باید التماس کند

چادر دختر مرا بدهید

دست خود را کشیده تا نیزه

به یتیمم سر مرا بدهید

**

چِقَدَر  تازیانه و سیلی

مگر از غصّه هاش بی خبرید

پای او کوچک است و کم طاقت

لاأقل روی ناقه اش ببرید

**

بسکه از تازیانه ها خورده

سیر گشته، غذا نمی خواهد

وعده تشت را به او ندهید

جز پدر از شما نمی خواهد

**

وسط شهر هرچه می خواهید

دائماً سنگ بر سرم بزنید

چوبتان را به لب خریدارم

ولی از این سه ساله درگذرید

**

اینکه در خود خزیده سردش نیست

درد پهلو کشیده خم شده است

با همین قدّ کوچکش امش

چِقَدَر  مثل مادرم شده است

 

محسن ناصحی

 

 



شنبه 91 آبان 27 | نظر

 

آقا سلام ...

بسم الله الرحمن الرحیم... 

صل الله علی الباکین علی الحسین ...

...............

آقا سلام ...

جواب مرا می دهی ؟؟؟

آقا سلام ...

جواب مرا می دهی ؟؟؟

رسیده باز عزا وماتمی به نام حسین ...

آقا سلام جواب مرا می دهی ؟؟؟

آقا نگاه کن عزادار گشته ایم ؟؟؟

آقا نگاه کن ...

پراز سوز وآه گشته ایم ...

آقا سلام ...

جواب مرا می دهی ؟؟؟

آقا نگاه کن که طفلی نشسته است ...

همان گوشه ...کنار گهواره یی ...

آقا نگاه کن نگاهش گم است ...

خیال هایش تا به فردا می رود ...

و10روز دیگر بی بابا می شود ...

وبی تاب تر از لحظه ی  ال عطش ...

وصحنه ی سرهای به نیزه سوار ...

وعمه و....

ولحظه های بی قرار ...

وغروب کربلا وبچه های ...

وزنجیرهایی که قفل می شود به ...

آقا سلام ...

جواب مرا می دهی ...

آقا ببخش دلم دسته خودش نیست ...

آقا ببخش نگاهم پرازغصه هاست ...

آقا سلام جواب مرا می دهی ؟؟؟

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

سلام حضرت قایم سلام ٌ علیک ...

سلام حضرت محزون سلام ٌ علیک ...

ببین محرم به آدینه رسید ؟؟؟

سلام حضرت غایب سلام ٌ علیک ...

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

انتظار نوشت :

شبه جمعه ...روز انتظار ...1محرم الحرام ...

عجب محرمیست ...این محرم که با جمعه ی انتظار ها به لحظه می نشیند ...

آقای خوبم میگن یاد کربلا چشمانت را خونبار می کند ...

آقای خوبم شرمندم که منم خودمو یه شیعی میدونم اما ...

آقا خجلت زدم ...آقا باورم میکنی ؟؟؟...

حال غریبی داریم ...حال غریبی ...محزون است نگاها برایت یا حضرت شهید ...

ببخشید اگه نوشته نمیدونم چطورشه ...کار دله دلیل ومنطق نمیشناسد ...

تسلیت نوشت :

تسلیت میگم روزهای حزن حسینی ...

به صاحب عزای عالم حضرت دلبر صاحب عصر وزمانم ...

وبه هر قلبی که به تپش رسد با نام حسین ...

توی این روزهای خوب خدایی به یاد هم باشیم وبه رسم مهربانی همویاد کنیم الاخص ظهور حضرتش... وشفای مرضای عالم ...وآرامش خیال هایی دورو نزدیک ...وبه قدر یادی ـاندکی فاطمه رانیز یاد کنید ...

اسلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ...یاثارالله ...

کاش  میفهمیدم ...حسینی بودن وماندن را وراهی که رفت وصبری که زینب داشت ...کاش ...

یاحسین (صل الله علیهم اجمعین ...)

« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الحسین » 

    « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »



پنج شنبه 91 آبان 25 | نظر

 

اتفاقی رو به شدن ...

 بسم الله الرحمن الرحیم... 

داره میاد ازتو صحرا یه کاروان پر ماتم ...

باپرچمی که نوشته کاروان محرم ...

عجیب است اتفاقی که رو به شدن است ...

عجیب است محرم ...

آه اللهم عجب صبری داری ...

آن بالا نگاه میکنی وزمین وزمان را به هم وصل نمی کردی ...

عجب صبری داری اللهم ...

حال غریبی داریم ...

 

فقط 1 روز تا یک یا حسین دیگر ...یاحسین (صل الله علیهم اجمعین ...)

 

« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الحسین » 

    « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »


چهارشنبه 91 آبان 24 | نظر

 

هلال ماه محرم، سلام حال شما...

 بسم الله الرحمن الرحیم... 

فقط 2 روز تا یک یا حسین دیگر ...یاحسین (صل الله علیهم اجمعین ...)

 

هلال ماه محرم، سلام حال شما

نگاه کن که مرا کشته شوق خال شما

 

اگر درست بگویم تمام شبها را

کنار سفره ی اشکیم با خیال شما

 

نه یک شب و دو سه شب، بلکه یازده ماه است

نشسته ام که شود رؤیت جمال شما

 

تو ماه نورسی و قبل سال شصت و یکم

ندیده بود کسی قامت هلال شما

 

هر آن زمان که بگریی زمان باران است

که وقت گریه بود ابر، دستمال شما

 

چه خوب می شود امسال را تمام دهه

تو روضه خوان شوی و ما هم از قبال شما

 

- که دیده ای چه به روز خیام آوردند -

تمام، گریه شویم از نگاه حال شما

 محسن عرب خالقی

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

دلم تنگه غصه هایست که می آید ...

دلم تنگه ... غمیست که قلبش را پاره پاره میکند ...

دل تنگم ...بانویی به یمن برادرانش ...

آه که بی برادرمیشوی بانوی من ...

دلم تنگه بخدا یه حسه غریبی دارم ...

همه کوی وبرزنو دلو جانها رو که نگاه کنی ...

میفهمی که اتفاقی درحال شدن است ...

شوری تمام قلوب عالم را تسخیر کرده ...

اما غمی عجیب درلحظه ها هست ...

گویی لحظه تاب گذشتن ندارند ...

گویی میل رسیدن به آن اتفاقی که دل ها را به لرزه درمی آورد ندارد ...

اتفاقی درحال شدن است ...

ثانیه ها نای رفتنشان نیست ...

سالی رو به تجدید شدن ...

قربانی این سال نو ...

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

میگن شب رویت هلال محرم تمام وحوش و.........

بربلندایی می روند ودنبال هلال ماه محرم میگردن ...

درحالی که وجودشان تمام غم ونگاهشان خیس از اتفاقی که درحال شدن است ....

دلم گرفت از این فهمی که آنان میفهمند ومن هنوز از حسین هیچ ...

 یا حسین ادرکنی ...

توی این وقتای خوب خدایی همدیگرو دعا کنیم ...

 

« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الحسین » 

    « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »



سه شنبه 91 آبان 23 | نظر

 

در خلصه ای عمیق خودش بود و هیچ کس..

 

فقط 3روز تا یک یا حسین دیگر ...یاحسین (صل الله علیهم اجمعین ...)...

 

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

با اشک‌هاش دفتر خود را نمور کرد

در خود تمام مرثیه‌ها را مرور کرد

   

ذهنش ز روضه‌های مجسّم عبور کرد

شاعر بساط سینه‌زدن را که جور کرد

   

احساس کرد از همه عالم جدا شده ست

در بیت‌هاش مجلس ماتم به پا شده ست

   

در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت

   

وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت

مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت

   

باز این چه شورش است که در جان واژه‌هاست

شاعر شکست خورده‌ی طوفان واژه‌هاست

   

بی‌اختیار شد قلمش را رها گذاشت

دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت

   

یک بیت بعد واژه‌ی لب تشنه را گذاشت

تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت

   

حس کرد پا به پاش جهان گریه می‌کند

دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند

   

با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید

بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید

   

او را چنان فنای خدا، بی‌ریا کشید

حتی براش جای کفن؛ بوریا کشید

   

در خون کشید قافیه‌ها را، حروف را

از بس که گریه کرد تمام لهوف را

   

اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت

بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت

   

این بند را جدای همه روی نیزه ساخت

خورشید سر بریده غروبی نمی‌شناخت

   

بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود

او کهکشان روشن هفده ستاره بود

   

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن  ...

پیشانیش پر از عرق سرد و بعد از آن  ...

   

خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن  ...

شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن  ...

   

در خلصه‌ای عمیق خودش بود و هیچ کس

شاعر کنار دفترش افتاد از نفس


                                                            
سید حمیدرضا برقعی

 



دوشنبه 91 آبان 22 | نظر

 

دارد دوباره حال و هوا فرق می کند...

 

دارد دوباره حال و هوا فرق می کند

حتی عبور ثانیه ها فرق می کند

 

این روزها که بغض، دلم را گرفته است

با روزهای قبل چرا فرق می کند؟

 

این پرچم سیاه همین بیرق و علم

حاکی ست با همیشه فضا فرق می کند

 

دارند بچه ها کتیبه به دیوار می زنند

حتی سروده ی شعرا فرق می کند

 

یک راست می روم سر اصل مصیبت ام

آقای من عزای شما فرق می کند

 

هر چند کعبه کعبه و بیت الهی است

اما هوای کرببلا فرق می کند

 

آقا نگیر خرده اگر شور می زنند

عشق تو با همه به خدا فرق می کند

 

"باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است"

 

آقا ببخش حال خودم هم عوض شده

این است جای قافیه ها فرق می کند

 

تا گفت: «یا اُخَیَّ » دلش بی قرار شد

سوز صدا و سوز صدا فرق می کند

 

بانو نشسته بود و سری روی نیزه بود

اینجا... غروب با همه جا فرق می کند

 

مهدی صفی یاری

 

 فقط 4روز تا محرم ...



یکشنبه 91 آبان 21 | نظر

 

مُنتَظَر ...

 بسم الله الرحمن الرحیم... 

مریم به عشق عیسایش 3روز روزه سکوت گرفت ...

عیسی به عشق مریم به نوزدای به سخن نشست و....

منتظرانت  آقای خوبم هزار سال و....روزه سکوت گرفتن و....

روزه سکوت باطل است اما به عشقت آقا بغض هایمان  را میبلعیم ...

روزه ی سکوت گرفتیم سال هایی طولانی ...

سکوت ...بغض ...خون دل...

انتظار ...انتظار ...انتظار...

تاانتظار مُنتَظَر ...مُنتَظِر خواهیم ماند ...

لاریب فی ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

محرم ...

هیئت هایی که بوی کربلا می دهند ونوای نایشان حسین حسین است ...(سلامٌ علی آل یاسین)

محرم ...

شمارش معکوس ...7روز دیگر تا عشق بازی حسینی ...

یاحسین ...

من همیشه عجول بودم ... قبل محرم میرم سراغ دلبستگیام ...

اصن آقا یه عشقی داره محرم ...ادغام حس هایی عجیب..

بیت زیبایی توی یکی ازوبلاگا خوندم مع الاسف یادم نیست کدوم وبلاگ...

ای اجل این چند روزه دور مارا خط بکش ...

وعده ی ما عصر عاشورا ...کنار قتلگاه ...

یاقتیل العبرات ....

 « اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الحسین » 

    « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »



پنج شنبه 91 آبان 18 | نظر

 

بی تابم ودردل تنگم گله هاست ...

وقتی تمام دلتنگی هایم بغض می شوند ...و...

وقتی تمام حس های دوریت تلمبار می شود ...

وقتی یاد تمام خاطراته خوب وبدت ...

یاد دردات ...

درد داشتی اما ...صبور بودی اینو تو تموم لحظه هات حس کردم ...

دردهایی جانسوز ...اما صبور بودی ...

وقتی به جای بودنت عکست باهام حرف میزنه ...

وقتی ...هنوز نای رفتن ندارم ...

آخه جات خالیه ...

دلم برات تنگ شده ...

میدونم میدونی دلتنگیامو ...

وقتی بغض های قلبم یکباره بترکن وبشن اشک ..بشن گریه ...بشن های های ...

اما هیچکدام دلتنگی هایم رو آرام نمیکنه ...

توی قلبم یه دردیه که هیچ وقت خوب نمیشه ...

مثه زخمای کاری که هیچ وقت خوب نمیشن ...

قلبم بیمارشده ...درد داره ...

میدونم که درمون نداره ...

آخه بیماریش صعب العلاجه ...نه نه اصلن علاجی نداره ...

اما همین دردارو دوست دارم ...

چون ماله توست ...

دلم برات تنگ شده ...

دارم سکته میکنم ...

وقتی عکست جاتو بگیره ...

....................................................

دلنوشت :

روحم تمام زخمی و جانم تمام درد

 یک امشبم ببخش به آرامش نسیم...

 

درد نوشت :

ازمااگر میپرسی ...ملالی نیست ...

جز دلتنگی هایی مزمن ...

همین لحظه ها یکی داغ دلمو تازه کرد ...

انگاری آتیش زیر خاکسترمو دمید ...

جانم باز سوخت ...



شنبه 91 آبان 13 | نظر

 

هبوط عشق ...

 بسم الله الرحمن الرحیم... 

ملایک گلاب می پاشیدند و...

واسپند دود می کردند ...

صدا آمد به کاروانیان بگویید بیایند ...

آنها که عقب ماندند وآنها که جلوتر ...

بال فرشته ها فرش نگاهش شد ...

وهرقدمی که روبه بالا می رفت ...

دستانش بالای دست حضرت رُسل ...

گل های یاس ومحمدی دسته دسته بر سرشان ...

عشق به زمین نشسته ...

بگویید بیایند ...

من کنت مولافهذا علی مولا ...

عشق به زمین نشست ...

::::::::عید ولایت مهنا وشادانه وپراز سرور وعشق وبرکت ...ولایی باشید::::::::::::

« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الحسین » 

    « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »
 
توجه نگاهتان را به ادامه مطلب جلب می کنم ...
 

ادامه مطلب

پنج شنبه 91 آبان 11 | نظر

 

و...سه نقطه ...

آشفتگی ها دارد ...

این نفس هایی که می آیند وباز می گردند ...

این همه دم وبازدم ...

بالا وپایین رفتن های بی مکث ...

                           بی وقف ...

                           بی ....

                          وپرتپش ...

                           وگاه پردرد ...

                         وگاه ...

سنگین می شود هر رفت وآمدش برای من ...

ثقلش آزارم میدهد ...

خستم میکند ...

دلتنگ می کند ...

من بااین همه احساس ...

دیگر یارای هیجاناتی این چونین نیست ...

 

آشفتگی ها دارد ...

زندگی ...

            ...سه نقطه ...

وحرف هایی که گاه سکوت بازگویش می شود ...

وقتی پراز تکلمی ...

پراز لغات ...

پراز واژه ...

سکوت میکنم ...

                  تا مباد ...

نقطه . نقطه . نقطه ...

این یعنی حرفی پس مغزم گیر کرده که میل بازگوییش نیست ...

هیس ...سکوت لطفن ...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آدمی پراز اتفاق +

بشری سرشار از حادثه +

بنده ایی لبریز از تکلمی خفی درسکوت ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دلنوشت :

دلم تنگ خداست ...

این روزها شوری دارم نمیدانم چیست ...

انگاری دلم پی چیزیه که نمیدونه چیست ...

میدونه ها اما ...سردرگمم ...

دلم تنگ خداست ...

دوست دارم برم بالای بلند ترین بلندی دنیا جایی که نزدیکه نزدیک بشم بهش ...

نزدیک نزدیکه نزدیک ...

درسته نزدیکه به من ...از رگه گردن نزدیک تر ...

بارها شده که دیدمش ...نه راست میگم لمسش نه حسش نه دیدمش ...

اما من دورم ازش خودم خوب میدونم ...

دوست دارم برم نزدیکش بهش بگم ...فریاد بزنم ...فریاد کنم خدایا میخام بیام پیشتو فریاد کنم ...

میخوام فریاد کنم ...که آی الله من ...دوست دارم ...دوست دارم ...دوست دارم ...

انی احبک یا ربی ...یاالله من ...دوستت دارم ...

اما من واین همه حس های خوب ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلتنگم ...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

درد دلنوشت ...

دیروزیکی از بچه ها چیزی گفت ...

دلم گرفت ...

خدایا دلم تنگه ...باورم می کنی ...

من که دوست دارم اونقدی که دوست دارم گم بشم لابلای هر آنچه که تو می خواهی ...

الله من فقط هرآنچه تو می خواهی ...

دلم تنگ توست ...

دیروز اهواز بلاخره چند قطره بارید ...

هنوزم تقریبن ابریه اما ...

خدایا ممنونم ازت که ...

(این نوشته ها فقط یک دلتنگ نوشت است از بشری که دلش تنگه برای اتفاقاتی خوب ...)

اما من هنوز غربت خدا را روی زمین احساس می کنم ...واین مراغصه دار میکند ...

خدایا تنگه دلم ...

این حرفا فقط دلتنگیه که جزاینجا جایی نمیتونم بگم ...زیاد منوجدی نگیر ...

18روزتامحرم ...یاحسین ...



یکشنبه 91 آبان 7 | نظر

 
 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

عطرظهور

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار

پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...

ستارگان دوکوهه

هم رنگــــ ِ خـــیـــآل

هدهد

مرام و معرفت

سه قدم مانده به....

یامهدی

مینای دل

ارواحنا فداک یا زینب

مشکات نور الله

گل خشک

سلام محب برمحبان حسین (ع)

دهکده کوچک ما

اسرا

گرتوبیایی غم از دل برود

نیلوفر مرداب

شعرشاعر

خوش یمن

احرار

اینجا آوایی هست

زهرایی

بهونه جوونی

سربداران 313

مدیریت ...

گل نرگس

آپلودعکس

شعر...

خط...

صیاد لحظه های ناب دیدار

تاآسمان راهی نیست

چش قلمبه ...

دانلود مقاله ، پروژه ...

حدیث اشک

اقیانوس

یاسین مدیا

پایگاه اطلاع رسانی ...

یاران گمنام وبی ادعا ...

شعرو غزل امروز

آرمان های انقلاب

 
 

خبرنامه

 
 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 299793

بازدید امروز :154

بازدید دیروز : 82

تعداد کل پست ها : 424

 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

دانشنامه مهدویت

 مهدویت امام زمان (عج)
 

لوگوی دوستان

 

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin