سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کمی درنگ بایدم ...

 

 

قربانی ...حسین ...

 بسم الله الرحمن الرحیم... 

 آقا چه شد که حج شما نیمه کاره ماند

 شبهای شهر مکه چرا بی ستاره ماند

 

 بار سفر مبند، دلم شور می زند

 گویا قیامت است،مَلک صور می زند

 

 من خواب دیده ام، سرتان را به نی زدند

 گرگان تشنه، زوزه کشان لب به مِی زدند

 

 دیدم نسیم شانه به گیسوت می زند

 مَرهم به زخم گوشه ی ابروت می زند

 

 دیدم تو را به نیزه شه میگسارها

 هو می کشند دوروبرت نی سوارها

 

 آقای من،شما که مسیح عشیره ای

 در کوفه متهم به گناهی کبیره ای

 

 اینجا بمان که حرمت کعبه تویی حسین

 آقا مرو، که عزت کعبه تویی حسین

 

دیدم که حاجیان منا لنگ می زدند

     شیطان پرست ها به خدا سنگ می زدند

 

 حالا که می روی سفری پرخطر حسین

 پس لااقل سه ساله ی خود را مبر حسین

 

 پاشیدم آب پشت سر محمل رباب

 با ظرف اشک دیده ی خونین جگر حسین

 

 فکری به حالِ روز مبادای ایل کن

 چندین قواره چادر دیگر بخر حسین

 

 این ساربان به درد مسیرت نمی خورد

یک ساربان اهل نظر را ببر حسین

     

 او نقشه ها کشیده که دور وبر شماست

 چشمش مدام خیره به انگشتر شماست

 

 با بردنش نمک به جگر می خورد حسین

 شش ماهه ی تو زود نظر می خورد حسین

 

 با اینکه مست ذکر خوش یارب توأم

 اما هنوز مضطرب زینب توأم

 

 یعقوب چشم آینه ها پیر می شود

 این شهر بی حضور تو دلگیر می شود

 

 دارد ز دیده قافله ات دور می شود

 کم کم بساط  روضه ی ما جور می شود

وحید قاسمی

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

  

درنگ نوشت :

میخواستم این پستم به عید قربان باشه وتبریکاتی که همیشه هست ...

این شعر را که خواندم درخلا ماندم که ...

وقتی از حسین میگوییم .دلمان تپش هایی خاص به خود میگیرند ...

قربان یعنی حسین ...

حسین یعنی محو شدن درخدا ...

قربان را ابراهیم بنا نهاد اما از ازل سندش به نام حسین خورده بود ...

قربان ...حسین ...

دلم هروقت به محرم نزدیک میشود عاشق تر می شود ...

یاحسین ...

درنگ نوشت :

این شعرایی که هست رواز وبلاگی به نام شعر شاعر که تولینکامم هست استفاده میکنم .

که صاحبش با خوشسلیقگی تام ازبهگزین اشعار شاعرا انتخاب میکنن وقرار میدن ...

ممنونم ازتون ...

منم که عاشق این لغات خوب خدایی ...

 

حسرت نوشت :

راستش تا این سنی که هستم دلم نمیومد بگم برم خانه ی خدا لیاقت میخواد ...

اما یه مدتیه دلم حسابی هوایی شده ...نه اینکه آدم شدم نه ...اصلن ...

اما دلم هوایی شده ...

منم فرمانم قلبمه ...

مسجد حضرت مهربانی ها ...گنبد خضرا...وبعدهم کربلا ...کربلا ...کربلا ...

اما همه این دلخواست ها آهی بردلم خواهند ماند ...

خدایا مرا ببخش ...میدانم منو حریم دلبران نتوان شد ...

لبیک اللهم لبیک ...تاهمیشه ی عمرم ...ذکرجان منی ...

 

 

 

 

« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الحسین » 

    « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »

 



جمعه 91 آبان 5 | نظر

 

همچو حال باران خورده ها ...

 بسم الله الرحمن الرحیم... 

اللهم ...

همچو حال خشکی زده ها وبلا دیده ها ...

چون زمینی که سال ها آب به خویش ندیده وشوره زاریست بی انتها ...

مثله ...تلی از شن های روان بیابان ها ...

چون بادیه نشینان سراب دیده ها ...

شب هنوز به نیمه نرسیده است و...

دعای باران میخوانیم ...

تمام زمین را سجاده ی عشق بازی ودلبری خویش  ساخته ایم برای الله...

برای ...

آنقدرحقیروکوچک وناچیزم که گم شدم ...نه خودم خودم را گم کرده ام ...

اللهم ...

عزم بلند ترین جای زمین کرده ایم ...

نماز باران میخوانیم ...

ندا آمد :

زنان را از مردان جدا کنید ...

کودکان وطفلان شیرخوار را از مادران ...

بگذارید آهشان برسد به افلاک آسمان ...

بگذارید ناله هایشان دل آسمان را ترک دهد ...

بلرزاند ...

تا بل غیرتی شود وما را ...

اللهم ...

همچو بیابانی پراز گردبادهایی از شن ...

چشم ها را می سوزاند ...

بگویید بیایند نماز باران خواهیم خواند ...

بنالید وبگرید وفغان سر دهید ...

اللهم ...

همچو حال بوی باران به جان رسیده ها ...

اللهم ...

عزمی از آدمیان میل رحمت دارند ...

اللهم ...

لااله الا انت رب البلد الحرام والمشعرالحرام ...

والبیت العتیق ...

الذی احللته البرکه وجعلته للناس امنا یامن عفا عن عظیم الذنوب بحلمه ...

یا من اسبغ النعما بفضله ...

یامن اعطی الجزیل بکرمه ...

یا عدتی فی شدتی ...یا صاحبی فی وحدتی ...

یاغیاثی فی کربتی ...یا ولی فی نعمتی ...یاالهی واله ابایی ...

ورب محمد خاتم النبیین واله المنتجبین ...

اللهم ...

دستان خالی آورده ام وکسی که خوب میدانم عزیز توست ...

اللهم ...

اشک آورده ام ویک بغل شرمساری ...وسری به زمین افکنده ...یارای دیدارت را ندارم اما ...

اما من که جز تو الهی ندارم ...

یامن عارضنی بالخیر والاحسان وعارضه بالاسایة والعصیان ...

یامن هدانی للایمان ...

بارخدای من ...

باز منم و عهدایی که همیشه میلرزد استقامتشان ...وسست بنیان ...

بازبزرگی ورحمت وغفرانت ...

ومن ...وتو ...

من ناچیز چه آبرویی دارم که باز روی آمدن داشته باشم ...

خدایا این منم واین روز عرفه واین حسین که میدانم چقدر دوستش داری ...

ودوستت دارد ...وشاید به قدر اشکی از آن بزرگ رحمی به من ...

خدایا ...الهی ...ربی ...

یا اسمع السامعین ویا ابصر الناظرین ویا اسرع الحاسبین ...

الها ...

اگر  با عدلت به حسابم رسی عین المفر ...

وای بر من ...

ویا ارحم الراحمین ...ویا ارحم الراحمین ... ویا ارحم الراحمین ...

همچو حال باران خورده ها ...

که بیابانی خشک را جان می بخشد ...

چون اشکی که روان می شود از دیدگان ومی شوراند آلایندگی خیال هارا ...

همچون دیوارچه های کاهگلی که خیس شده اند از احساس بغض ترکیده ی ابری که بغض فرو میبرد...

 تا نهایت بارانی شد...

چه بوی خوشی می آید ...

من قدرم را باز فراموش کردم وسوزاندم ...

آیا راهی هست ؟

می گویند :عرفه ...

مرا چه به اینچُنین شناختی شگرف ؟؟؟

من خُرد وعظمتی درمقابل ...

همچو حس خوب بارانی شدن ...

باران که می بارد زنگار را از برگ درختان می گیرد ...

از لابلای خاک آلوده های هر گُلی ...

از ...

می شوراند وباخود محو میکند آلودگی ها را ...

من میل باران دارم ...

میل خیس شدن ...محو شدن ...پاک شدن بوی خوش طهارت ...

اللهم ...

مرا بین این همه شگفتی راه میدهی ؟؟؟

فریاد کنید ...همه را خبر کنید ...درصور بدمید ...

نماز باران می خوانیم ...

اللهم ...

آمده ام برایت باشم ...باتو باشم ...به نامت باشم ... به راهت باشم ...

اهدنا الصراط المستقیم صراط ...

الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولاالضالین ...

والحمدلله وحدهُ...

دلتنگی ها دارم چون ابری که آنقدر پراست که بارشش سیل آساست ...

میل باریدن دارم ...میل نالیدن ...میل خاک شدن ...میل محو شدن ...

میخواهم ازنو زاده شوم ...باران  ...

لحظه در خویش میل شکفتن ...رحمتی درراه ...

وخدایی که باز میل مهربانی دارد به عظمتی الهی ...

زیر نم نم اشک های آسمان ...

همچوحال باران خورده ها ...

عرفه ...بیت الله الحرام ...حسین ...محرم ...

ویک کاروان تشنگی ...

درنگ نوشت :

قراربود برای عرفه شلمچه باشیم ...رو به روی کربلا بشینمو ... نشد ...

اما معراج شهدا هستم انشاالله وهردلی که میخواهد بامن کنار شهید علی هاشمی باشد وکنار هزاران حس های خوب بفرسته همرام باشه هرچند من با خویش هزاران احساس خواهم برد نزدشان وباز خواهم داد دلی لبریز از آرامش ...

به شرط لیاقت با بی لیاقتی یکایک به یادتان هستم هرکس که قسمتی ،وگوشه ایی ،تکه ایی از قلبش گاهی یادم می کند وهرآنکس که حتی شاید یکباری دلم به دلش راهی نداشته .یاد خواهم کرد وقسمشان خواهم داد که عاقبت بخیری برایت سوغاتی بیاورند ...

شمام هر عزیزی مرا یاد کن که درمانی جز حضرت عشق قلبی که امانتش هست ندارد ...

نجواهاودلبریای هرعاشقی قبول ودلخواسته هاتان مستجاب ...

به رسم مهر فاطمه را لابلای مهربانیت یاد کن ...

اول وآخر دعاهامون ظهور حضرتش باشد ونیز آبرویی برای آن لحظه اگر ...

اللهم العجل که درد ها دارد این دل ...

دلنوشت :

احساس میکنم احساس خوبی دارم ولحظه شماریم دارد تند وتندترمی شود  ...

احساس میکنم قلبم شوری دارد خوب ...

احساس میکنم خدایم بازهم به من فرجه ایی داده است ...

یاحسین ...

انتظار نوشت :

از آسمان ها بچرخان چشمی به این خاک، موعود!

بر خاک سردی که مانده است این گونه غمناک موعود!



بی آفتاب نگاهت، بی تابش گاهگاهت


مانده است تقدیر گل ها در چنگ کولاک موعود!



برگیر فانوس ها را، دریاب کابوس ها را

روییده بر شانه ی شهر ماران ضحاک، موعود!



در این غروب غم آهنگ، در بازی رنگ و نیرنگ

گویا فقط عشق مانده است چون آینه پاک، موعود!



با زخم زخم شکفته، با دردهای نگفته

در انتظار تو مانده است این قلب صد چاک، موعود!




در کوچه باغان مستی، تا پنجمین فصل هستی

آکنده از باور توست این عقل شکاک، موعود!



این فصل، فصل ظهور است، آیینه ها غرق نور است

احساس من پر گشوده است تا اوج افلاک، موعود

    (سید حبیب نظاری)

 

===============================================

« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الزهرا » 

    « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »

 



چهارشنبه 91 آبان 3 | نظر

 

این امانت ها را ...

آن صداها به کجا رفت
صداهای بلند
گریه ها قهقهه ها
آن امانت ها را
آسمان آیا پس خواهد داد ؟
پس چرا حافظ گفت؟
آسمان بار امانت نتوانست کشید
نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا ؟
به کجا می رود آه
چهچه گنجشک بر ساقه ی باد
آسمان آیا
این امانت ها را
باز پس خواهد داد ؟

                                             

"محمد رضا شفیعی کدکنی"



سه شنبه 91 آبان 2 | نظر

 

شاهد ...

  بسم الله الرحمن الرحیم... 

آخرین حلقه ی شبهای محرّم هستم

شکر، ای زهر ندیدم سحـری دیگر را

 

باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است

باورم نیست تماشای تنی بی سر را

همچین وقتی حجاج به سمته عرفات میرن وکسی فانوسی برسرمزار عزیز زهرا روشن نمیکند ...

بقیع باز غرق سکوت ...

فقط کبوترای بقیع ناله کنان گرد مزار اماممون میچرخن وطواف میکنند حضرتش را ...

غربت که می گویند اینجا معنا می دهد ...

اما آقای من ...نه ...شما که غریب نیستین ...غربت زده منم که میان هجومی از آدمیان سکوت کرده ام و...

اسلام علیک یا باقرآل محمد ...

...........................................................

شهادت امام محمد باقرحضرت پنجمین عاشق الهی تسلیت باد ...

کاش ستاره ها می دانستند که وقتی ماهی درزمین خاموش شود ...

یک کهکشان درآنسوی  آسمان فرش قدومش خواهد شد ...

 

  

   

 

 « اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الزهرا » 

    « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »

ادامه مطلب

دوشنبه 91 آبان 1 | نظر

 
 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

عطرظهور

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار

پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...

ستارگان دوکوهه

هم رنگــــ ِ خـــیـــآل

هدهد

مرام و معرفت

سه قدم مانده به....

یامهدی

مینای دل

ارواحنا فداک یا زینب

مشکات نور الله

گل خشک

سلام محب برمحبان حسین (ع)

دهکده کوچک ما

اسرا

گرتوبیایی غم از دل برود

نیلوفر مرداب

شعرشاعر

خوش یمن

احرار

اینجا آوایی هست

زهرایی

بهونه جوونی

سربداران 313

مدیریت ...

گل نرگس

آپلودعکس

شعر...

خط...

صیاد لحظه های ناب دیدار

تاآسمان راهی نیست

چش قلمبه ...

دانلود مقاله ، پروژه ...

حدیث اشک

اقیانوس

یاسین مدیا

پایگاه اطلاع رسانی ...

یاران گمنام وبی ادعا ...

شعرو غزل امروز

آرمان های انقلاب

 
 

خبرنامه

 
 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 299787

بازدید امروز :148

بازدید دیروز : 82

تعداد کل پست ها : 424

 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

دانشنامه مهدویت

 مهدویت امام زمان (عج)
 

لوگوی دوستان

 

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin