گفتيم با خجالت دل بعد بوتراب
معصوم ديگري نشود بسته در طناب
ديديم دست هرچه امام است بسته شد
شيعه چرا نميرد از اين شرم بي حساب
گفتيم زهر کين به امامي نمي دهند
ديديم هر زمان جگر ديگري کباب
گفتيم احترام به سجّاده مي کنند
ديديم سجده را ششمين بار در عذاب
گفتيم شب، دگر مه نو سر برهنه نيست
ديديم ماه، پاي برهنه زند رکاب
گفتيم ديگر از سر عمامه نمي کشند
ديديم بي عمامه، امامي شود عتاب
گفتيم بر سه ساله دگر زجر و غصّه نيست
ديديم پير مرد شد از زجر و غصّه آب
گفتيم خانه را دگر آتش نمي زنند
ديديم خانه سوخت دوباره درآن مذاب
آن سيل آتشين که از آن کوچه شد شروع
تا کعبه تا نرفته بگيريدش از شتاب
تنها رسول اعظم اسلام، با غضب
نگذاشت تا دوباره سر از خون شود خضاب
از آن مسير کوچه ي باريکتر ز مو
عکسي به سينه مانده خدايا بدون قاب
گفتيم شيعه حقّ ولي را ادا کند
شقرن ها که دعوتتان مانده بي جواب
گفتيم محض غيبتتان شيعه مي شويم
داديم امتحان بدي باز در غياب
گفتيم دوره دوره ي غربت زدايي است
مانديم و ماند غربت هر تربت خراب
سرداب و سامرا و بقيع تلّ خاک شد
انگار رفته امّت قالو بلي به خواب
ديديم و هيچ دم نزديم اين چه شيعگي ست
دشمن هر آنچه خواست روا داشت در نقاب
وهّابيت کمر به صف شيعه بسته است
تا در صفوف شيعه کند طرح انشعاب
ما شيعيان صادق آل محمّديم
سر خط گرفته ايم از آن مالک الرقاب
تا کي نشسته ايم و بگوييم : اي دريغ
قرآن ناطق است پس پرده ي حجاب
رهبر، سران امّت دين را پيام داد
شد در ميان عالم اسلام، انقلاب
سستي به خويش راه نبايد دهيم، هيچ
بايد کنيم قافله را باز انتخاب
از نهضت عدالت و از معنويّت است
اي شيعيان، دعاي فرج هست مستجاب
محمود ژوليده
< type=text/java>GetBC(1501);>