بسم الله الرحمن الرحیم...
یا مقلب القلوب و الابصار...
دست که به قلبم میزنم ...
احساس میکنم هنوز زندم ...
نه اینکه نفس می کشم وبفهمم زندم ...
نه اینکه چشمانم می بینند وبفهمم زندم ...
نه اینکه پاهایم جلو میروند وبفهمم زندم ...
نه اینکه بادستانم بتونم چادرم را دورخودم بکشم و...
بفهمم زندم ...
نه اینکه سرفه که بکنم ...
دردی درقفسه ی سینه احساس کنم وهنوز بدونم زندم ...
ونه حتی از خنده وقهقه ی بلندی که گاه مرا غافلگیر می کند ...
درست مثله شیرتندپایی که غزالی را شکار کند ...
دست که به قلبم میزنم ...
احساسم را به جان می پذیرم ...
من هنوززندم ...
حیاتم هنوز به جاست ...
چون ...
زیرا که قلبم از آن توست هنوز ...
اللهم ...
هنوز تنها جایی که رنگ این خاک فانی نگرفته قلب است ...
همان قطعه ی حساسی که از خویش درمن دمیدی ...
یا مقلب قلبم را به تو سپرده ام ...
امانتی که به من سپردی به خودت باز میگذارم ...
یامقلب ...
یا مدبر الیل و النهار ...
شب وروزم بی نام ویادت به چه دردمن می خورد ...
ومباد مرا که درنیستی تو یا ذوالجلال والکرام روزم شب شود ...
وشبم روز ...
مباد امروز دیروز شود وفردایم امروز ...
نه هرگز مباد مرا این چونین تنها بی تو سپردن کنم ...
یا مدبر ...لیل ونهارم ازآن توست ...
من مدبر خوبی برای زندگی خویش نیستم ...
احسنترین تدابیر ازآن توست ...
مرا چونان به خویش بخواه که یادی گراز برم رود ازتو آن دم نفسم بریده باشد ...
یا مدبر ...لیل ونهارم ..
یا محول الحول و الاحوال ...
تحویل که می شوم ...چه سود گرهمراهم نباشی ؟؟؟
تحویل که می شود چه سود مرا که هنوز لباس سیه دلق بی حیای معصیتم به تنم باشد و...
تحویل شوم ؟؟؟یاغفار ...یاغفار ...یاغفار ...
الهی العفو ...العفو ...العفو ...
تحویل که می شوم لباس نو میخواهم ...
جامه ایی بستان برایم ...
یا محول ...احوالم ...احوالم ...احوالم ...
حول حالنا الی احسن الحال ...
سال به نویی رسید ...
کهنه شد ...
باز به نویی رسید ...
اما هنوز باید ...
ای لحظه ی احسن الحال ...
می خواهیمت برای بودنمان ...
نفسمان به این حیات پر غیبت عادت ندارد ...
غیبت که به سر بری ...
دیگرحالی برایمان نمی ماند که احسن تر شود ...
احسن ترین حال ما آمدن توست ای غیبت کبری ...
..........................................................................
سفره که میچینی با تمام شوق وذوق وحال خوبی که داری ...
اون گوشه ی قلبت همونی که مقلب القلوب والابصار ازخویش کَند وبه ما ودیعه گذاشت یه تیری می کشد ...
گاه گاهی ...
نمی دونی که از چیست ...
تیک تاک ساعت به اوج می رسد وصدای ضربان قلبت باشمارش معکوس تند تر می شود ...
قرآن می گشایی ...
شاید آروم تر شوی ...
بسم الله الرحمن الرحیم ...
الیس الصبح بقریب ...
تبسمی گوشه ی لبت خشک می شود ...
او می آید ...
ذل می زنی به گل همیشه غمین وخمار نرگس ...
قلبت می لرزد ...
یا مدبر لیل والنهار ...
چه روز وشبی که نگذشت وانتظارمان هنوز به سامان ...
یامحول الحول والحوال ...
وقتی صدای تعجیل گوش های نابخردان را کرکند ...
وقلب های ملتهب منتظران را آرام ...
بهترین حالات است آن دم ...
حول حالنا الا احسن الحال ...
وقتی پشت سر آقایت ...
او که عبایش رد نگاه زهرا را به یاد می آورد ...
قامت به عشق بندی و برسی به صاحب معراج ...
وآن دم تحویل حال است به بهترین وبهترین وبه گزین حالات ...
وچه خوش دمی آن لحظه ی برین ...
عید ...سال جدید ...بوی فاطمه می دهد ...(سلام الله علیهما اجمعین )
سال نو مبارک ...بهترین آنات وحالات واحوال از آن نگاهتان ...
ملتمس دعا ...همدیگرو دعا کنیم ...دعا نیاز است به درگه حضرت ناز ...
خوشا به سعادت اونایی که الان جاهای خوبی هستن ...
بسم الله الرحمن الرحیم...
بخوان دعای فرج را ...دعا اثردارد ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق المهدی »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »