سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کمی درنگ بایدم ...

 

 

وقت خلاصی از خاک ...


بسم الله الرحمن الرحیم...


گفتم ...

هیچ نگفتم ...

حرفم را بلعیدم ...

چه سخت بود ...

بلند شد وکتاب شعرش را از طاقچه برداشت و...

همون شکل ایستاده چشماشو بست و...

یه صفحه ایی رو باز کرد ...

باهمون صدایی که همیشه ته تهاش یه لرزش خاصی داشت شروع کرد به خوندن ...

دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من

به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من

بیاور قطره اشکی که من هستم خریدارش

بیاور قطره اخلاص دریا کردنش با من ...

 

بقیشو اما دیگه نخوند ...

میدونست خودم ازبرم ...

فقط با یه لبخند نگام میکرد ...

سرم پایین بود ...

یه چیزی قلبمو چنگ میزد ...

بغض لعنتی حتی نای نفس کشیدنمو ازم گرفته بود ...

باهمه این حالات به خودم جرات دادم ...

باهمون حالی که چشم به گل قالی خشک شده بود ...

آروم بایه صدایی که انگار از ته چاه بیرون میومد ...

گفتم :اما من ...

اما من که ...

بازم نتونستم حرفمو بزنم ...

اومد جلوم نشست ...

زانو به زانو ...

چشم به چشم ...

بازم اون لبخند عجیبش ...

چشم تو چشم شد وگفت ...

دل دل می کنی برا چی ؟؟؟

خوبه خودت دیدی چی اومد ...

چرا زلال نمی کنی قلبتو ؟؟؟

چرا این قد ریب داری ؟؟؟

خوف داری ؟؟؟

دستام میلرزیدن ...

بااینکه تمام سعیمو میکردم که نفهمه دستام میلرزه ...

اما ...

چشمامو بستم ...

بستم که دیگه ...

سکوت ...سکوت ...سکوت ...

طوری که حتی صدای قلبمو میشنیدم ...

میشنید ...

تالاپ ...تلوپ ...تالاپ ...تلوپ ...

محکم به قفسه سینم میخوردو برمیگشت ...

مثه گنجشککی که تقلای شکستن قفس رو داره ...

که رها بشه ...که ...

اما حیای حضورش ...

آخه میگفتم چی ؟؟؟

اونم چشم تو چشمش ؟؟؟

دیگه دم دمای سحر شده ...

صدای قرآن رو میشنیدم ...

اذان نزدیک بود ...

بهترین لحظه ی فرار ...

گریختن از هرچه ترس وخوف و...

بلند شدم ...باهر سختی که بود ...

لب حوض نشستم ووضو گرفتم ...

صدای اذان پیچید لای وجودم ...

لای شب بوها ...

لای حوض آب ...

لای خیال های خواب مانده ...

لای عطر خوش صبح خدایی ...

صدای تمام کائنات تو گوشم میپیچید ...

صدای کنجشککان ...

صدای درختان ...

صدای پیچک ها ...

صدای برگ ها وگل ها وحتی ساقه ها ...

وحتی صدای جیرجیرک ها و قورباغه ها ...

وقت سجود آمده بود ...

وقت خلاصی از خاک ...

وقت جدایی سره از ناسره  ...

وقت ناب الهی ...

الله اکبر الله اکبر ...الله اکبر الله اکبر ...

وجان را باید به 2رکعت عشق قامت بست ...

جامه بتکان ...خالص شو ...قامت ببند ...

قد قامت الصلاة ...

 

« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق المهدی »


  « فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »



پنج شنبه 92 فروردین 8 | نظر

 
 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

عطرظهور

پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار

پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...

ستارگان دوکوهه

هم رنگــــ ِ خـــیـــآل

هدهد

مرام و معرفت

سه قدم مانده به....

یامهدی

مینای دل

ارواحنا فداک یا زینب

مشکات نور الله

گل خشک

سلام محب برمحبان حسین (ع)

دهکده کوچک ما

اسرا

گرتوبیایی غم از دل برود

نیلوفر مرداب

شعرشاعر

خوش یمن

احرار

اینجا آوایی هست

زهرایی

بهونه جوونی

سربداران 313

مدیریت ...

گل نرگس

آپلودعکس

شعر...

خط...

صیاد لحظه های ناب دیدار

تاآسمان راهی نیست

چش قلمبه ...

دانلود مقاله ، پروژه ...

حدیث اشک

اقیانوس

یاسین مدیا

پایگاه اطلاع رسانی ...

یاران گمنام وبی ادعا ...

شعرو غزل امروز

آرمان های انقلاب

 
 

خبرنامه

 
 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 293555

بازدید امروز :4

بازدید دیروز : 51

تعداد کل پست ها : 424

 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

دانشنامه مهدویت

 مهدویت امام زمان (عج)
 

لوگوی دوستان

 

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin