بسم الله الرحمن الرحیم...
میخواهم برایت بنویسم ...
سلام آقام ...
اجارک الله ای صاحب عزاترین امامم ...
هرچه جلوتر می رویم ...
دلشوره ها بیشتر می شود ...
آقا جونم سرت سلامت ...
اما آقا حادثه نزدیک است ...
شکاف زمین تا به آسمان ...
هرچی بینا تر می شوم به دیدگان این خلایق ...
دلشوره هایم بیشتر می شود ...
آشوبی دارد خیال ها...
آقای خوبم ...
می بینم ترسی را که ...
نزدیک است خوفی که طفل ...
خیره میشوم به دهمین روز این ماه ...
نزدیک است چقدر نزدیک است ...
طفلی که گلوی نازکش را ...
کجا دیده ایم طفل را این چنین ناز می کنند ودست به سرش می کشند ؟؟؟
نزدیک می شود ...
طفلان لباس خود را بالا کشیده اند وبر خنکای زمین میگذارند ...
العطش ...
آقا ببخش مرا که آب می نوشمو ...
شش ماهه ...
نزدیک می شود چقدر زود ...
ثانیه ها گویی شتاب دارند برای ...
نزدیک می شود که ...
یا اخا ادرک اخاک ...
یا اخی انکسر ظهری ...
یا اخی ...
یااخی ...
یا اخی ...
شور می زند حواسم ...
نزدیک می شود حادثه ایی هولناک تراز هرآنچه تصور نتوان کرد ...
شور می زند تمام جانم ...
چون مادری که طفل خویش گم کرده وهراسان از ...
یاابتا ...
یاابتا ...
یا ابتا ...
نزدیک می شود که نامردمان برسینه اش بشیند واز قفا ...
ناجوانمردی را به حد اعلا می رسانندو ...
نزدیک می شود لحظه ی خوف رقیه ...
گویی قحط گوشواره آمده است ...
عمه جانم ...
عمه جانم ...
عمه جانم ...
ازترس دامان عمه را چسبیده اند وزینب ...
آخ که قلبم ...
دختر شیرین زبانیش برا باباست و...
عمه بوی بابا میاد ...
عمه خواب بابا رو دیدم ...
عمه بابا ...
عمه بابا ...
عمه بابا ...
دلم ترس دارد ...
نزدیک است حادثه ایی مهیب ...
........................................
یادمون دادن دعاکه بخوایم بکنیم اول برا دیگری بعد برای خودویا ...
توی این روزای خوب خدایی روزگاری که دلاهمه حسینی شدن انشالله همدیگرو دعاکنیم شاید ...
دلبریاتون مقبول حضرت دلبر ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الحسین »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »