بسم الله الرحمن الرحیم...
ازآدینه تابه قلب انتظار ...
نگاهش را دوست دارم ولبخند آرام وبی صدایش را ...
وباران چشم هایش حرف هادارد ... حرف های مگو...
آن طرف پنجره زیر باران ایستاده وخیس ازاشک های آسمان ...
دلتنگ می شوم وامن یجیب زیرلب می خوانم ...
امن یجیب ... خدایاکاش بیاید ...
امن یجیب ...بارلها غصه غبارقلب هایمان شده ...
امن یجیب ...
آیا آدینه به راه مانده رسد که توآن راچراغانی کنی ...
آن طرف پنجره می داند که دل تنگ آمده وصبربه انتها ...
قاصدکی ازدیارش نوازش می دهد دستان پرتمنایم را ...
وخبری ازسوی او ...
ردپایش انتظاررابه یادم می آورد ولحظه های دعا ...ونیایش ونجوا ...
صبح آدینه می نالم برای آمدنش دعای ندبه را ...
وهرروزعهدی دوباره می بندم انتظارم را تااوباشد وبرگه ی انتظارم راامضاکند...
روسپید باشم آن دم یا ...؟
**********************************************
انتظار نوشت :
قـطـعـه گـم شده ای از پـر پـرواز کـم است
یازده بــار شمـردیـم و یـکی بــاز کـم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عـرق شرم زمیـن است کـه سرباز کم است
دلنوشت :
نمیدونم همش حس میکنم این نوشتم تکراریه وقبلن آپش کردم اما هرچی پستامو نگاه کردم این نوشته نبود ...
ونیز من نویسنده نیستم ومیدونم خط خطیام یه طورین امادلین ودغدغه زندگیم ...
آه نوشت :
عجیب دلم باران می خواهد ومیل خیس شدن زیر اشکهای دلتنگی الهی ...
اما اینجا فعلنه میل باریدنش نیست ...
جان نوشت :
یه وقتایی اینقدر حالم بده ...
که میپرسم از هرکسی حالتو ...
**********************************************
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق المهدی »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »