بسم الله الرحمن الرحیم ...
«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً»
بازهم توهین به پیامبر مهربانی ها ...
بازهم نابخردی ...
محمد او که معجزه ی نبوتش قرآن عظیم است ...
او که اسوه ی اخلاق در کل خلایق است ...
چگونه به این توهین ها ملقب می شود ...
یا محمد ...گویی اینان از شکمبه خالی کردن نفرتشان تهی نشده ...
از فرق سر بر محراب شکافتن ...
از درو دیوارو آتش ومیخ و مادرم که طفل به جان داشت ...
از تشت پراز خون ...
از سه ماهه و تیر سه شعبه شان سیر نشدن ...
از سرها به نیزه کردن ...
از دامن آتش بگرفته وگوش وگوشواره ی سه ساله دخترت ...
واسیری بردن بانوی بالابلندم ...حضرت صبر ...
وآن دم که حسینت را به سخره گرفتن ...
واز تخریب بارگاهها وتوهین ها به تبارت ...
از ...ازچه بگویم که اینان ابوسفیانیند ویزید صفت ...
وحال باز برگشتن به حریم حرمت حضرتت ...یا محمد ...
پیغمبرا ...دمی که نامت می آید جز لطافت ...مهربانی ورافت چه بر ضمیر آدمی مینشیند ..
وباز خشمی از نو وجودمان را بر گرفته ...
وتحمل این بار سنگین را فقط وفقط به امید منتقم باز خواهیم داشت ...
نسیمی عطرآگین است نامت وحضرتت یا امین الله یا رسول الله ...
تورا ای عشق سلام ...
یاحبیبی یا محمد ...یاشفیعی یا محمد ...خیر خلق الله محمد ...
فرمود :خشمیگن باشید ازما واز این خشم بمیرید ...
الا لعنت الله علی القوم الظالمین والکافرین ...
..................................................................................
صبح جمعه رسیده از راه و
در فراق تو بر لبم آه است
ندبه ی چشمهای بارانی
ذکر «أین بقیة الله» است
..................................................................
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق فاطمة »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »
صبح جمعه رسیده از راه و
در فراق تو بر لبم آه است
ندبه ی چشمهای بارانی
ذکر «أین بقیة الله» است
**
بی تو دلهای ما چه سرگردان
بی تو احوالمان پریشان است
«العجل یا بن فاطمه» دیگر
جان به لب های ندبه خوانان است
**
روی دوشت عبای پیغمبر
وارث ذوالفقار مولایی
می رسی با طنین «جاء الحق»
می کنی کعبه را تماشایی
**
تو بیا تا معرفی گردد
در جهان برترین آئین ها
پرچم حق در اهتزاز آید
جمع گردد بساط توهین ها
**
آخر این روزهای محنت بار
غم تو از شماره بیرون است
شده بی حرمتی به ساحت عشق
آه از این ماجرا دلت خون است
**
باز هم کینه ی شیاطین و
باز هم غربت رسول الله
دل عالم چگونه تاب آورد
بشکند حرمت رسول الله
**
این جماعت ز نسل آنهایند
که به شخص نبی ستم کردند
ساحتش را به تهمت هذیان
چه وقیحانه متهم کردند
**
بعد از او کینه ها نمایان شد
تا که حق علی شود انکار
أجر او را چه خوب أدا کردند
کوثرش بین آن در و دیوار ...
**
فتنه ای در مدینه برپا شد
که زد آتش به خانه ی زهرا
از همان شعله ها غروبی سوخت
خیمه های امام عاشورا
**
آن امامی که مرهم زخمش
شده شمشیر و تیر و سرنیزه
پیکرش غرق خون رها ماند و
سر او آفتاب بر نیزه
**
خون این کشته خونبها دارد
می رسد وارثی که در راه است
ندبه ی چشمهای بارانی
ذکر «أین بقیة الله» است
یوسف رحیمی