بسم الله الرحمن الرحیم ...
َاللّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاَّءِ وَالْعَظَمَةِ وَاَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَاَهْلَ الْعَفْوِ
وَالرَّحْمَةِ وَاَهْلَ التَّقْوى وَالْمَغْفِرَةِ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذى
جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَلِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً وَشَرَفاً
وَمَزِیْداً اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُدْخِلَنى فى کُلِّ خَیْرٍ
اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تُخْرِجَنى مِنْ کُلِّ سُوَّءٍ اَخْرَجْتَ
مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
خَیْرَ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ وَاَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْه ُعِبادُکَ الْصّالِحُونَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اذان صبح که گفته میشه همه چی تموم...
حالم خوب نیست ...نه نیست...اصلن خوب نیست ...
نفسم تو سینم گیرکرده بالا نمیاد ...خدایا کمکم کن ...
نمیدونم چرا اینارو اینجا مینویسم اونم توچه وقتی !!!ولی دارم ...
امسال شب وروز عیدجز سخترین وقتای عمرم ...
دعام کنین به حق دلای خداییتون دعا کنین بتونم تحملش کنم واز امر وخواست خدا دلنازک تراز این نشم ...
مبارک باشه انشاالله این روزخوب خدا بعد یک ماه الهی شدن ...
خودتون نمیبینید اما من میگم که الان زمین تو دید آسمونیا مثه ماه می درخشه ...
واین فقط وفقط بندگی توست ای نیک ترین عابد خدایی گوارای وجودتان هرآنی درش نفس کشیدین ...
نفسهاتون خدایی وآسمانی تراز همیشه ...
...
دلنوشت :
آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا
در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم»
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
از سفره نان و آب و غذا جمع می شود
آن دامنی که دست کرم پهن کرده بود
دارد ز دست های گدا جمع می شود
فرصت گذشت این رمضان هم تمام شد
زیباترین بهانه ما جمع می شود
یک ماه شهر ما نفس راحتی کشید
اما چه زود حال و هوا جمع می شود
نزد طبیب حال دلم خوب می شود
وقتی طبیب هست شفا جمع می شود
من تازه انس تازه گرفتم به نام تو
ربّ کریم سفره چرا جمع می شود؟
دیگر ببخش هرچه نبخشیده ای زما
دیگر ببخش هرچه گدا جمع می شود
مارا بخر ؛ بیا و معطل نکن مرا
لحظه های لطف و صفا جمع می شود
امشب که رفت جز عرفه ،ای خدای من
دریای رحمت تو کجا جمع می شود
این بار من که ریخته در راه آخرش
با رحمت امام رضا جمع می شود
امشب که رفت وعده ما در محرم است
در صحن ارگ اهل عزا جمع می شود
آخر به لطف فاطمه این جمع بی ریا
در صحن شاه کرب و بلا جمع می شود
شاعرشو نمیدونم متاسفانه ...