بسم الله الرحمن الرحیم...
ازخودم می پرسم ...
زندگی چیست ؟؟؟...
زاده شدن ...
نفس کشیدن ...
بازی کودکانه ؟؟؟
شور نوجوانی ؟؟؟
تب جوانی ؟؟؟
و یا عمری که هنوز به آن نرسیده ام ...
میان سالی و پیری و ...
از خودم می پرسم ...
زندگی چیست ؟؟؟
همین که زنده ام زندگی است ؟؟؟
زندگی ؟؟؟ زندگی ؟؟؟ زندگی ؟؟؟
واژه ایی که ذهنم را درگیر می کند ...
زندگی ...
بازی کودکانه ی من است ...
آن دم که نگاه ِ کودک همسایه به اسباب بازی هایم بود ...
و من کودکی شاد تقسیم میکردم خوشی هایم را ...
حتی عروسک هایم را ...
و لبخند کودک همسایه زیبا ترین می شد برایم ...
زندگی ...
شور نوجوانی ِ من است ...
آن دم که دچار هنجارها و نا بهنجارهایی می شدم که مرا عذاب می داد ...
که طاقتم زود طاق می شد ...
که حال ِ نصیحتی مادرانه را نداشتم ...
که حرفهای حتی آرام و دوست داشتنی پدرانه را بر نمی تافتم ...
که ...
که ...
زندگی تبِ جوانی ِ من است ...
آن دم که قلبم تند تند بتپد ...
بلرزد ...
و یا حتی بترسد ...از ...
ویا حتی پاکی تمام ِ آنات ِ جوانی ِ من است ...
آن دم که دل از زمین برکند و میل پرواز گیرد و...
و راه خودش را طی می کند ...تا ...
زندگی سجاده ی من است ...
وحتی چادر نمازم ...
وحتی تسبیحم ...
وحتی ...
زندگی دست ِ یاریست ...
حتی اگر عجله داشته باشی و ...
مادربزرگی ناآشنا ...که توشه ایی به دست گرفته و...
ناگهان کنارش می ایستی و :
مادر کمک میخواین ...
و زیباترین لحظه ها از کنار مادربزرگی غریبه اما به اندازه ی یک عمر آشنایی ،آشنا برایت رقم بخورد ...
و دعای خیری که ...
زندگی ...
نگاه مهربانیست ...
حتی به او که نمیشناسیمش ...
حتی تبسمی به کودکی معصوم ...
حتی ...
زندگی آغوش پر از مهرِ مادر است ...
آن دم که دلخسته تر از همیشه ...
بی آنکه حرفی از دلخستگی هایت باشد که مباد قلبِ الهیش را به درد آوری ...
پناه ببری درون دامان ِ محبت مادر ...
و دیگر یادت نمی آید ـــــــــدلخستگی هایت از چیست ــــــ
عطر بهشتی مادر ... سقف قلبت را مالامال از عشق می کند ...
زندگی ... ظهر است و رسیدن پدر از یک روز کار ی و خستگی و ...
اما نان ِ حلالی که بر دست دارد نگاهت را نوازش می دهد ...
زندگی ...همان لحظه ی رسیدن بابایی است از بیرون ...
آن دم که عرق بر پیشانی وچهره ی تنگ شده از گرمای بیرون خبر روزی پر از خستگی می دهد ...
اما لبخند می زند و حتی گاهی زمزمه ایی به لب دارد ...
و من چون کودکی منتظرو بی صبر شکفته می شوم از لحظه ی بودنش ...
زندگی ...
گل ِ یا س ِ حیاط ِ خانه ی ِ من است ...
و عطری که به وجد می آورد تمام ِ احساسات ِ خفته ام را ...
زندگی لبخند کودکی از جان ِ من است ...
وقهقه ی دخترک ِ ...
وصدای معصوم وکودکانه اش ...
زندگی مهر است ... حتی اگر سخت باشد ...
زندگی لطف است ... حتی اگر درد باشد ...
زندگی لبخند است ...حتی اگر گریه باشد ...
زندگی همین لحظه است که من هستم ...
در این نزدیکی ها ...تو هستی ...
و آن دور دست ها ... او هم هست ...
کافی است فقط خیال کنم به من نزدیکی ...
تبسم است ...
نگاهی از عشق لبریز ...
و آغوشی باز مملوء از دوست داشتن ...
همین کافی است ...
زندگی ...
سه نقطه هایم ...
زندگی ... سه نقطه های من است ...
که هیچ وقت به خط کشیده نخواهند شد ...
نقطه . نقطه . نقطه .
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
قلبم میل پرواز دارد ...
بال هایش را گسترانیده ...
اوج می گیرد ...
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
اول ِرجب و نور علی نور در راه است ...
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحقهم اجمعین »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین»