اعوذبالله من نفسی ...
نوای وبلاگ را من قرار ندادم باقالب انتخابی است ...نوای زیبایست ...
اما عموما دوست ندارم برای وبلاگم نوایی داشته باشد همونطور که از پیشوازم خوشم نمیاد مخصوصا بعضی پیشوازا که ...الله اکبر ...
کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا ...
خودمو میگم ...
بعضی وقتا بعضی حرف ها باعث میشه یه خورده فکر کنم ...
بعضی وقتا یه اتفاقایی دلم رو به خدام نزدیک تر میکنه ...
اگه حواسم بجای اینکه دنبال نبایدها بره باید ها رو پیدا کنه ...
اگه حواسم رو جمع خودم کنم و مراقبش باشم ...
اگه چشمانی که بهم امانت داده که خوبی هاشو ببینم رو به بدیها ببندم ...
اگه دسته قلبمو بگیرم وببرم یه جاهای خوب و بندش کنم همون جا ...
اگه گوشامو ببندم ویه صداهایی رو که نباید نشنوم ودرعوض اصواتی الهی رو فقط بشنوم ...
جلو زبانمو بگیرم و حرفی که از دهان بیرون بیاد به وقت و به جا باشه و ...
میشه یه دُرناب یه مروارید یه روایت خاص و دوست داشتنی ..
این یعنی حدود الهی ...
یعنی خط قرمز خدارو رد نکردن ...
یعنی پرواز تا خود خدا ...
یعنی اوج ...
یعنی فتح بلندترین قلل ...
2ماه عزای مولای عالمیان ...آقام امام حسین سلام الله علیهم اجمعین ...
گذشت ...
تو مجالس بودیم ...یا نبودیم ودلامون هیاتی بود ...
چشمامون بارونی شدن و بعد مراقبش بودیم که دیگه سراغ خط قرمزا نره ...
محرم عزاست ...اصلن وقتی محرم میاد یه غمِ غریبی قلبارو میگیره ...
اما این یعنی یه تلنگر ...
یه یاد آوری ...
یه علامت ...
آی ای خلایق شمارو برای خوبی های عالم خلق کردم ...
بچه که بودیم انشا که می نوشتیم آخرش نتیجه گیری داشت ...
کاش تو بزرگیامم آخر هر حال خوبی یه نتیجه گیری بهتری بگیرم ...
ولوحش کنم توقلبم که یادم باشه یه وقتایی پاهام تاکجا رفتن ...
وقلبم نیز ...
گاهی دوست دارم دسته قلبمو بگیرم وبریم یه جای دور ...
ومحو شویم در ناکجاآبادترین خاطره ی ...
عزاداریاتون ...دلبریاتون به درگه دلبر مقبول انشاالله ...ربیع الاول مهنا ...
انشاالله نزد بانوی عالمین زهرای اطهر وآقا مهدی صاحب زمان ارواحنا لتراب مقدمه الفداء محفوظ ومنظور گردد این همه رسم عاشقی ...انشاالله ...
...دعا نیاز است به درگه ناز ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق الحسین »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین»