اعوذ باالله من نفسی ...
اللهم ...
تو که سرجای خودتی و همیشه خدایی میکنی بر قلب من ...
این منم که هی این پا واون پا میکنم و ...
هی خودمو میزنم به اون راه که ...
یه وقتایی دل ...دل ...دل ...
یه وقتایی ...نقطه ...نقطه ...نقطه ...
هــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــــم ...
را میزارم یه سره ترازو ...
یه وقتایی ...وقتی که خیلی تنگه تنگه تنگ میشه ونفس سخت ...
یه وقتایی که میشی سنگِ صبوره این واون ...
یه وقتایی که نگرانیه دوستتو نمیتونی ببینی و
براش هیچ کاری که ازدستت برنیاد حداقلش یه گوش میشی
برا حرفی که بگه آرومتر میشه ...
خودت اما ...
یه وقتایی که هرچی رفیقت از درداش بگه و تو سعی میکنی آرومش کنی و...
یه وقتایی که میخندم ...میخندم ...میخندم ...
درون اما ...
ظاهر میخنده اما ...
درونت ...تو قلبت بلوایی به پاست ...
یه وقتایی ...
نقطه ...
نقطه ...
نقطه ...
هــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــــم ...
را یه سمته ترازو میزارم که خدامو حساس کنم ...
که دلشو به رحم بیارم ...
که لبخندشو بخرم ...
که ...
که ...
که ...
نقطه ...
نقطه ...
نقطه ...
هــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــــم ...
را به رخش بکشم ...
همه ی اینا رو یه سمت بزارمو ...
خدامو یه سمته دیگه ...
خودم از خودم شرمم میاد ...
خجالت میکشم ...
عرق برجبین میشینه ...
تنم میلرزه ...
قلبم ...
آخه همیشه وزنه ی سنگین لحظه لحظه بودنم توبودی وهستی ...
اللهم ...
همیشه ...تنها به بودنت قرصه قلبم ...
تنها ... وهمین مرا بس ...وکافی و بس شگرف ...
..............................................................
میگن داغش تازست ...
زمان همه چیو درست میکنه ...
کمکمک ویواش یواش آتیشش میخوابه ...
میگن ...میگن ...میگن ...
چقدر حرف میزنن این مردم ...
کی گفته داغ آهسته آهسته سرد میشود ...
کی گفته خاک سردی میاره ...
کی گفته ؟؟؟ هرکی گفته حتما چیزی به نام قلب تو وجودش نیست ...
حتی اگه باشه ذوب شده احساسش ...
من ...قلب من ...جان من هنوز داغ دارد ...
هروقت آن لحظه های آخرو مرور میکنم چشمانم بی اختیار باران میگیرد ...
باتمومه درونگرا بودنم ...باتمومه درونگرا بودنم ...با تمومه درونگرا بودنم ...
گاهی سرریز میشوم ...
آی مردم داغ داغ است ...زمان کهنش نمیکنه ...
فقط تحملتو ...صبرتو ... و... میسنجه ...
اندازه میگیره ...
صبری بایدم ...
اما ...
اما کو صبر ...فقط ...
همیشه توفکرم اینه که تا آدم شدن چقدر راه دارم ...
اصلا من آدم نمیشم ...
....................................................................
ودیگرنوشت ...
ببار ای بارون ببار ...مداحی حاج محمود کریمی چند روزه حالمو ...
فدای غم های تو ...
دل دل میکنم برا رسیدن ماه محرم ...
صدای مداحیا ونوحه ها که دیارمو عطری بهشتی میبخشه ...
دل دل میکنم برا پرچم سیاهای سر دره خونه هامون ...کوچه هامون ...قلبامون ...
دل دل میکنم برا ...
ظاهرا حالم خوبِ ...الهی شکر ...
ازدرون اما قلبم تب کرده ...الهی شکر ...
ودیگر هیچ ...
16روز تا یک یاحسین دیگر ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق فاطمة الزهرا »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین»