بسم الله الرحمن الرحیم ...
شب ...
تنها که باشی ...
شب ...
آرام که باشی ...
شب ...
سکوت می کنی و ...
شب ...
قامت که ببندی ...
ایاک نعبد ... وایاک نستعین ...
شب ...
وقنوت ربنایت نگاهت را بدزدد از کف دستانت و برسی تا
به الله ...
شب ...
و نگاه می داری خدایت را برای خودت ...برای قلبت ...برای ...
شب ...
سکوتی که دل می برد از ...
شب ...
خیال از خیال اوج می گیرد و میرسد تا به ...
شب ...
صدای سکوتی که ...
شب ...
عابدی ... گوشه ایی ...
وعشق بازی می کند برای معبودش ...
شب ...
دلم میلرزد از...
شب ...
سکوتی عاشقانه ...
شب ...
دل از جسم میبرد و وصل می شود به حضرتش ...
وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ ...
شب ...
عاشقانه ها دارد با دل ...
ودعوتی که نزدیک است ...
صدایی که می پیچید از مناره ی مسجد ...
تا به جان من نشیند ...
و روح پرواز می کند تا به ...
باید لبیک گفت این دعوت را ...
لحظه ایی چند صدایی می آید ...
که آی ای عبد ِ من میخوانمت ...
بیا ...وقت زلالی وطهارت رسیده است ...
ودورکعت قامت می بندی به عشق ...
شب باد هم عاشق می شود ...
بوی غریبی می دهد ...
شب ...
عشق را به سخره می گیرد ...
شب ... شب ... شب ...
.................................
دلنوشت : همینطوری بی تامل نوشتم ...نمیدونم چی شد ...فقط یباره خواستم بنویسمش....
خدا میدونه که چقدر شب رو دوست دارم وبامدادش رو و...
واینکه ...اوم ...نمیدونم یادم رفت ...این روزا خیلی فراموش کار شدم :) ...
میدونم اینم ازون نیمه شب نوشته هامه که شاید بعده ها باز حذفش کنم ...:) بد عادتیه ها مگه نه ؟؟؟ولی
خب من تا آدم شدن ؟؟؟مگه میشم ؟؟؟ به حق نگاه مهربانت دعایی کن ...
وچند روز دیگه تا ماه مهمانی الله نمونده ...خدایا خودت یاریمان کن ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج الحجه بحق الحجه »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »