بسم الله الرحمن الرحیم...
این روزها اصلاً به جای بغض بانو
انگار مانده در گلویم استخوانی ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحق فاطمه »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »
گاهی باتموم دردی که داری ...
غمی که داری ...
بیتابی که هست ...
فقط باید سکوت کرد ...
چشمانت راه خودشونو پیدامیکنن...
وکارقلبتو ...
...............................
چقدرخوبه که روضه داریم این روزها ...
بانو دلم به نامت بنده ...به آبرویت نامم را فاطمه گذاشتند ...
منو به خودم رها نکنید ..بخدا یارای شرمندگی همناییتان را ندارم ...
این روزها به قمری تولدمم هست ...روزشهادت بانو ...
هم نام بانو بودن خیلی سخته ...خیلی خیلی سخته ...
میدونم که آخرش روسیاهم و...
می کُشی مرا بانو...می کُشی مرا ...
وقتی آدمی به شهادت حضرت فکرکنه میفهمه که غم واشک و...چه ناچیزن دربرابر آن مصیبت ...
اجارک الله یامولای یا اباصالح المهدی ...قای خوبم قلبتون آرام به حق مادر ...
الهی بعونک یا مجیب ...
...............چقدر به این کبوتر حسودیم میشه ................
ای کبوتر حرمِ دلبرم دعا کن منو ...
اینقده رضا بگم تا دردمو دوا کنی ...
رضا رضا ...رضا رضا ...سلام الله علیهم اجمعین ...