بسم الله الرحمن الرحیم...
تصویری از خیال و تجسّم
آهنگ وزنهای سماعی
رطلت قصیدههای مرتّب
تقدیسِ شطحِ بنده خدائی
بعد از نوالههای جدائی
قبل از ترانههای سمائی
بسطی درون قبض اثیری
تا از حجاب نفس در آئی
شوریدگی حدیث دمادم
دیوانگی سرور تو از غم
کوهی دچار زنبق وحشی
حرف از بکارتیست که آدم...
حلّاج بین خلق فدائی
سر را به آستانِ که سائی؟
فریادی از بلاد به بازار
از کشورِ درونِ رهائی
حَبلُالوَریدِ فاصله نزدیک
نزدیکتر به نسبت مطلق
اسرارِ پشت خلقت ابلیس
مستیفزای درد اناالحق
فالی به چرخ جرعهی گردون
قسمت بر این نبود بدانی
مصداق انتمُالفقرا را
درویش باش تا برسانی
درویش باش و ژرف نظر کن
از هفت شهر عشق گذر کن
تا مقصدی بدونِ رسیدن
از خوابگاه عقل سفر کن
چرخی سفیرِ باد موافق
السابقونِ مردم عاشق
چرخی به سمت داغ تکلّم
چرخی به سوی عمق شقایق
در خلسهی سکوت و سرودن
تردیدی از نبودن و بودن
مستی میانِ هستهی هستی
در جذبهی شهودِ من از من
رگها پر از شرابِ رسیده
چشم از ملاحظات دریده
در مغز استخوان طربانگیز
سُکرآفرین سُرای قصیده
محکوم بر تقدّس و تطهیر
در چلّههای سخت نفسگیر
تاریخِ مولوی ترِ شمسی
سوزانِ هُرمِ دفتری از تیر
برپا سُرادقات خراسان
خضرانهی حیات خراسان
تلبیسی از فخامت و تلمیح
مفعول و فاعلات خراسان
مستورِ بایزید نهانی
چشمش ابوسعید معانی
عاصیترین کلامِ مجرّد
معلول علّتی خَرَقانی
شمس است و پلکهای دوباره
مصلوب دارهای اشاره
مقصد شکستن است و پریدن
چاهی پر از هبوط ستاره
یا اَیهَاالهمیشه مدثّر
اِقراء بنامِ سِرِّّ اَنَا السِّر
مبعوث شو شراب بگردان
یا اَیهَاالحبیب مُذَکِّر
مبعوث شو بخاطر مستی
لات و مناتِ بادهپرستی
این قبله را دوباره بگردان
تا گوشهی مخالف هستی
برخیز تا قرار بگیرم
تا از درون شرار بگیرم
از جلوهای به رقص درآیم
پیغامی از بهار بگیرم
مستانهای مدید شَوَم من
عیدانهای جدید شَوَم من
در کوههای صحبتِ سینا
با شیههای شهید شَوَم من
از غیب کوسِ عشق برآید
محبوب از حچاب درآید
خورشید پشتِ ابر نماند
دوران انتظار سرآید
ـــــــ حافظ ایمانی ــــــــ
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین »