• وبلاگ : كمي درنگ بايدم ...
  • يادداشت : قرباني ...حسين ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام بانو بروزم و منتظر شايد به ياد خاطرات بيفتي
    + مهسا 

    عهههههههههه

    خب باشه برو منم حال ندارم گفتم حالمو خوب کني!!!

    برو که نابودم ميکني

    + مهسا 
    اگه هستي ميس بزن بيام اينجا بچتيم
    پاسخ

    ها؟مهسايي نميتونم بمونم عزيزم .حالم گرفتست اعصابه توام بهم ميريزم ...دوست دارم وخوش باشي ...
    + مهسا 

    درووووود

    خوشم مياد با 4تا شکلک تا ته حرفامو ميخوني

    قربانت

    پاسخ

    سلام مهسايي چطوري آجي ...هنو منو نشناختيا ...
    + مهسا 

    پاسخ

    سلام مهسايي ممنون عزيزم .خوبي شما ؟؟؟


    عرض سلام و احترام

    بابت اظهار لطف شما ممنونم

    شرمنده کرديد

    ياعلي و خدانگهدار

    پاسخ

    سلام عليكم بزرگوار باعث افتخار منه كه تشريف اوردين .خدانكنه .وظيفه ي خودم دونستم كه ...تشكر...يامرتضي علي ودرپناه مامن امن الهي ...
    اين شهر بي حضور تو دلگير ميشود....
    سلام دوست عزيز...:)
    عيدت مبارک
    پاسخ

    سلام مهديه جان ...تشكر خوبم ...عيدشمام مبارك .ممنون كه اومدي خانمي ...
    + بهار... 


    سلام ، چه شعر قشنگي بود جسابي دلم سوخت... ممنون

    انشاالله زيارت خانه خدا و حرم آقا امام حسين (عليه السلام )بزودي روزيتون بشه

    ياحق...

    پاسخ

    سلام بهار جان...خوشا به حال خوبي كه شاعرش داشت ...خدانكنه عزيزم انشاالله قلبت شاد باشه وحسيني ...انشاالله باهم ونصيب هر عاشقي ...اما حالم ...نتوان گفت ...ممنون عزيز جان كه تشريف اوردي ...يامرتضي علي
    سلام يعني خواهرگلم عالييييييييييييييييييييييييييي بود....منم با يک غزل عرفاني بروزم و منتظرت
    پاسخ

    سلام زهرايي .ممنون خواهرم ...خدمت ميرسم ...ممنون كه اومدي ...
    + محدثه.. 
    واااي فاطمه جان اين يکي ديگه خيلي عالي بود..اشک چشممو درآورد..
    اين قسمتاش:

    حالا که مي روي سفري پرخطر حسين

    پس لااقل سه ساله ي خود را مبر حسين


    با بردنش نمک به جگر مي خورد حسين

    شش ماهه ي تو زود نظر مي خورد حسين


    با اينکه مست ذکر خوش يارب توأم

    اما هنوز مضطرب زينب توأم

    يعقوب چشم آينه ها پير مي شود

    اين شهر بي حضور تو دلگير مي شود

    دارد ز ديده قافله ات دور مي شود

    کم کم بساط روضه ي ما جور مي شود

    جيگرم و آتيش زد....

    حسين جان..


    پاسخ

    محدثه جونم دقيقن همين قسمتاش آدمو ميسوزونه ...مانبوديم نديديم لمس نكرديم ...آقامون اون لحظاتي كه عليشو ذبح كردن چه گفت ...ابرهيم اسماعيل داد و حسين اسماعيل ها ..تازه ابراهيم فقط امتحان شد ذبح نكرد...اماآقام حسين ...ياحسين ...به اين فكرميكنم كه بانوي من حضرت زينب ...امان از دل زينب ...دلي الهي داشتن ميخواهد كه اين حادثه ها را به جان بخري وجز زيبايي نبيني ...