وبلاگ :
كمي درنگ بايدم ...
يادداشت :
...
نظرات :
0
خصوصي ،
6
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محدثه آقائي
يه وقتي بود
هرهفته ميرفتيم جمکران.
حال خوبي داشت...
آخرين بار سه سال پيش،
شايدم چهار سال پيش رفتم.شب بود.تو حياط خوابم برده بود.پيش آبجيم و دخترخاله م بودم.نزديک اذان صبح،با صداي دعا بيدار شدم...
عالي عالي عالي بود اون لحظه،
که چشمم به اون گنبد سبز افتاد....
چندشب پيش که تو جاده بوديم و از سفر برميگشتيم،
از دور ديدم اون نور سبز رو...
دلم تنگ شده :(
*آجي قالب خعلي خوشگله :*
پاسخ
سلام خواهري ...بازم سعيتو بکن وباز ...به جاي دله مام يه زيارت بکن ..خيلي وقته نرفتم جمکران ...نميطلبن :( منم همين مقدار فکرکنم نرفتم...ممنون خانم تشريف اوردين ...ممنون بانو ...