سيل چشمانم جاريست باز فراغت جاريست....
خسته ام باز بيا جمعه ها تكراريست.....
در پي قافيه ها چه پريشان ماندم....
قافيه در شعرم با حضورت جاريست....
به هوايت آقا بغض كرده شعرم...
آسمانش انگار نم نمك بارانيست....
دل من پر غصه حال شعرم خوش نيست....
نفسي مانده فقط جاي شكرش باقيست....
در فراغت آقا چشم در راهم...
گرچه اين جمعه همان جمعه تكراريست...
سيد سجاد حسيني
سلام بر خواهر گراميم...
حال و احوال شما؟نجسن؟
بهتر شدي؟
چقد دلم تنگ شده بود... و البته تنگه برا خيلي چيزا...
راستي خيلي يك هو دلم هواي اين شعرو كرد نوشتمش...دوسش دارم نميدونم چرا...
اللهم عجل لوليك الفرج و اجعلنا معه في الدنيا و الآخره
الهي آمين...
خواهر جان دل.. دعا بر من سيه رو خواهشن....