همیشه کوچه ما عطری از شما دارد
که آشنا به دلش میل آشنا دارد
بگو که جسم که را در بغل گرفتی که
دوباره روضه ما بوی بوریا دارد
هزار شکر که مژگان به ما حواله شده
غبار پای تو تأثیر کیمیا دارد
شبیه چشم شما سرخ میشود چشمش
کسی که چشم بر آن ریشه ی عبا دارد
علاج تشنگی ام را فرات هم نکند
تنور سینه من داغ کربلا دارد
به سینه میزنم و حلقه میزنم بر در
در این معامله یک دست هم صدا دارد
دلم هوای حرم کرده خوب میدانم
برات کرب و بلا را فقط رضا دارد
دوباره خرجی ما بی حساب زهرا داد
همیشه سفره ی گرمش هوای ما دارد
حسن لطفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این روزها ...شهرم بوی بهشت می دهد ...
دیدن ضریحی که میرود تبرک بگیرد از کربلا وصاحبش حالی به حالی می کند قلب ها را ...
چقدر آقای خوبم دلداده داری ...
چند تا آهن و...اما مهربانم به عشقت چه دلبریها که نمیکنند عاشقانت ...
این روزها هوای نفس کشیدن میل می دهد حواس را ...
سلام الله علی صوتک حبیبی یا حسین ...(صل الله علیهم اجمعین ...)
بگویید بگذار مارا خرافه پرستی وآهن و... توهین کنند ...
آنان چه می دانند وقتی حسین به دلت سر بکشد چها می کندبا وجودت ...
بگویید بگذار متوهم بپندارند مارا ...
آنان عشق حسینی را چه میفهمند ...
سنگی به سینه گذاشته اند و ادعای سالم بودن میکنند ...
نمیدانند که بیماران خودشانند ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دله درد نوشت :دلم هوای حرم کرده خوب می دانم ...
وقتی ببینی مثه ساله پیش امسالم بابا ومامانت تو حالو هوای رفتن به کربلا دارن کاراشونو میکنن وباز نمیتونی باهاشون هم قدم بشی میسوزی از درون و... چرا آخه ؟؟؟؟؟؟
منم میخوام برم خو...میمیرم به خودش ...
لیاقت ...لیاقت ...لیاقت ...میشه یکم بهم لیاقت قرض بدین ؟؟؟
دلم هوای حرم کرده خوب می دانم ...