بسم الله الرحمن الرحیم...
دلمو
زیر و رو
کرده
ــــــــ مهرت ـــــــــ
یا فاطمه الزهرا ...
می گفت یکی ازین روزهایی که به آب زده بودن یه گردابی اونو از رفقاش جدا کرد ...
گرداب داشت اون رو درون ِ آب می کشید ...
کم کم داشت غرق میشد ...
همه ی نیروش رو جمع کرد و فریاد کرد :
یا فاطمه الزهرا ...
چشمانش داشت بسته می شد اما ...
اما انگاری یه دستی اون رو کشید و از گرداب بیرون اورد و ...
ارادت خاصی داشت به بانوی عالمین ...
هنوز هم وقتی خسته ی دنیا می شه ...
هنوز هم وقتی دردای تنش زیاد میشه ...
هنوز هم وقتی ...
هنوز هم وقتی دلش تنگ ِ رفقای آسمونیش بشه ...
همه ی دنیایش می شود بانوی عالمین ...
روضه ی مادر میگیره ...
...... شهید زنده ..........
ــــــ شاید آن روز هم سربندت یازهرا بود ...
پ .ن : محرم نزدیکه ...
« اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرج المهدی بحقهم اجمعین »
« فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین»